گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر اثنی عشری
جلد اول
[سوره البقرة ( 2): آیه 272 ]...



ص : 496
لَیْسَ عَلَیْکَ هُداهُمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَهْدِي مَنْ یَشاءُ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ فَلِأَنْفُسِکُمْ وَ ما تُنْفِقُونَ إِلاَّ ابْتِغاءَ وَجْهِ اللَّهِ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ یُوَفَّ
( إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ ( 272
شأن نزول: سعید بن جبیر نقل نموده عادت مسلمانان بود که به فقراي اهل ذمه صدقه میدادند. وقتی فقراي اهل اسلام بسیار شدند،
صدقات را به ایشان دادند صورت حال خدمت حضرت عرضه داشتند آیه شریفه نازل شد:
لَیْسَ عَلَیْکَ هُداهُمْ: نیست بر تو واجب اي پیغمبر هدایت ساختن مردمان به اجبار، بلکه بر تو همین ابلاغ و دعوت به ایمان و ارشاد
صفحه 283 از 303
است به محاسن افعال و نهی از قبایح اعمال. وَ لکِنَّ اللَّهَ یَهْدِي مَنْ یَشاءُ:
و لکن خداي تعالی به عنایت خود هدایت فرماید به ایمان، هر که خواست خدا را قبول نماید، از کسانی که طالب هدایت و ناظر در
ادله هادیهاند.
بیان: اراده خواست ذات سبحانی و لطف الهی نسبت به عموم بندگان هدایت و ایمان بوده و لذا به مصداق حدیث شریف نبوي:
کل مولد یولد علی الفطره: هر مولودي به فطرت اسلامی تولد یابد. و به لطف ثانوي براي هدایت و ارشاد عموم ارسال رسل و انزال
کتب و نصب ادله و براهین بر اثبات طریق حق و صراط مستقیم فرمود، جماعتی به حسن اختیار تدبر در آیات و به سمع قبول استماع
نموده مهتدي شده مؤمن گردیدند، و گروهی برعکس به سوء اختیار اعراض نموده کافر گردیدند.
وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ: و آنچه انفاق میکنند از صدقات و خیرات، فَلِأَنْفُسِکُمْ: پس ثواب آن راجع است به نفسهاي شما، پس در این
صورت چرا کوتاهی کنید یا آن را فاسد نمائید به منت و اذیت طرف مقابل یا از حرام صرف کنید. وَ ما تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغاءَ وَجْهِ اللَّهِ: و
حال آنکه انفاق نمیکنید شما مؤمنان مگر براي طلب ثواب و خشنودي الهی.
نزد بعضی آیه در معنی نهی است از انفاق به ریا و سمعه و امر است به اخلاص، زیرا نفی و اثبات مفید حصر باشد و مراد به (وجه)
رضا و وجه حسن است، یعنی چون کسی اراده خیر نماید به وجه رضا، اقبال کند به آن و چون کراهت داشته باشد اعراض نماید به
وجه خود پس هرگاه به وجه
ص: 497
حسن بر فعل طاعتی اقبال کند، مستلزم حصول رضاي الهی است. بنابراین اطلاق وجه بر رضا از باب تسمیه سبب باشد به اسم
مسبب.
وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ: و آنچه انفاق میکنند از مال طیب خود موافق رضاي خدا، یُوَفَّ إِلَیْکُمْ: وافیا و کاملا خداي تعالی مزد آن را به
شما میرساند یعنی جزاي آن را به تمامی بلکه به اضعاف به شما عنایت فرماید.
وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ: و شما ظلم کرده نشوید از ثواب اعمال و چیزي از آن کم نشود.
تبصره: آیه شریفه ترغیب و تحریص به انفاق از مال حلال و تزاید در اجر و ثواب در آخرت و دافع بلاء است در دنیا.
چنانچه در وسائل- از حضرت صادق علیه السّلام یقول الصّدقۀ بالید تدفع میتۀ السّوء و تدفع سبعین نوعا من انواع البلاء و یفک عن
فرمود: صدقه به دست دفع میکند مردنهاي بد را، و دفع نماید هفتاد نوع از انواع بلا «1» لحیی سبعین شیطانا کلّهم یأمره ان لا تفعل
را، و بازدارد از منازعه هفتاد شیطان که تمام آنها امر کنند او را که بجا نیاور.
و از حضرت مروي است فرمود: در بنی اسرائیل قحطی سختی واقع شد سالهاي متوالی و نزد زنی لقمه نانی بود، گذارد آن را در
دهان خود تا بخورد، سائلی صدا زد اي کنیز خدا: گرسنگی، زن گفت: در مثل این زمان صدقه دادن، پس لقمه را از دهان بیرون
آورده به او داد. و آن زن طفل کوچکی داشت در صحرا هیمه جمع مینمود، گرگی بچه را ربود، صیحه زنان، مادر عقب طفل
دوید، خداي تعالی جبرئیل را امر فرمود طفل را از دهان گرگ رها نمود، و گفت: اي کنیز از خدا راضی شدي، لقمۀ بلقمۀ:
یک لقمهاي مقابل یک لقمه.
__________________________________________________
1) من لا یحضره الفقیه، جلد 2، صفحه 37 ، حدیث 1 (کتاب الزکاة، باب فضل الصّدقه) [...] )
[سوره البقرة ( 2): آیه 273 ]... ص : 497
لِلْفُقَراءِ الَّذِینَ أُحْصِ رُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ لا یَسْتَطِیعُونَ ضَ رْباً فِی الْأَرْضِ یَحْسَ بُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِیماهُمْ لا یَسْئَلُونَ
صفحه 284 از 303
( النَّاسَ إِلْحافاً وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ ( 273
ص: 498
بعد از تاکید در انفاق، در عقب آن افضل فقراء را بیان فرماید:
لِلْفُقَراءِ الَّذِینَ أُحْصِ رُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ: صدقات فاضله براي فقرائی است که بازداشته شده در راه خدا از کسب معاش، یعنی اشتغال
آنها به جهاد یا منحصر بودن اوقات ایشان در طاعت الهی بازداشته آنها را از کسب معاش. لا یَسْتَطِیعُونَ ضَرْباً فِی الْأَرْضِ: استطاعت
ندارند سیر در زمین را براي تجارت و طلب رزق. مراد آنکه ایشان الزام نفس خود کردهاند براي طاعات الهیه و وظایف دینیه به این
جهت به کسب نپردازند، نه آنکه قادر بر کسب نباشند و آنها قریب به چهار صد نفر بودند مانند سلمان و مقداد و عمار و غیره که
در مدینه منزلی نداشتند و در صفه مسجد پیغمبر بسر میبردند روزها هسته خرما جمع بقدر معاش و به شترداران میفروختند و
ملازم صحبت حضرت و به طاعت مشغول و به تجارت نمیپرداختند از این جهت، یَحْسَ بُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ: گمان و تصور میکند
نادان و بیخبر از حال آنان ایشان را اغنیاء و با ثروت، مِنَ التَّعَفُّفِ: از جهت عفت ورزیدن و باز ایستادن از سؤال و استغناي طبع
آنان. تَعْرِفُهُمْ بِسِیماهُمْ: تو میشناسی اي پیغمبر ایشان را به نشانه و علامت خاصه که زردي صورت و لاغري بدن و خمیدگی پشت
میباشد. صفت دیگر آنها اینکه: لا یَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً: سؤال نمیکنند و چیزي نمیخواهند مردم را به اصرار و ابرام. نزد ابن
عباس و اکثر مفسران سؤال نکردن ایشان است اصلا، نه آنکه خواسته باشند بدون اصرار و آیه فوق مصدق آنست و ترك سؤال
آنها به جهت شفقت و مرحمت بر مردمان بود که ناگاه رد
ص: 499
نمایند و از رستگاري محروم مانند.
وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ: و آنچه انفاق کنید از مال خود به فقراء، فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ: پس بدرستی که خداوند متعال به آن دانا است و به
علم ازلی احاطه دارد به تمام جزئیات از دره تا ذره حتی حرکت مور سیاه در قعر دریا در سنگ صما. پس به انفاق شما از کم و
زیاد و طیب و خبیث، عالم میباشد و به حکمت بالغه و مصلحت تامه بر وفق صلاح و نظام اتم عالم امکان در هر عصر و زمان از
سعه و ضیق معاش و تمام را به عدل جزا مرحمت فرماید.
تنبیه: آیه شریفه را اشاراتی است:
-1 آنکه در صدقات و اعطاي خیرات، شخص مراعات نماید اشخاص متدین متقی را که هر چه طرف شریف باشد ثواب آن افضل
باشد، خصوصا صاحب عفیف که عفت نفس آنها به طوري است که بیخبران از حال ایشان آنان را اغنیاء تصور نمایند از شدت
عزت نفس و استغناي طبع که اظهار دارند.
-2 آنکه سرمشقی باشد براي فقراي متدین که آنها هم اقتدا نمایند، زیرا هر که خواهد نفس او نفیس باشد باید بخل کند به نفس
خود، و تکرم نماید از سؤال که در او مذلت و در وسط خوف منع و در آخر منع یا منت باشد.
-3 احتراز از الحاح و اصرار در سؤال، چنانچه فرمود حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، هر که سؤال کند و حال آنکه براي
او باشد آنچه بینیاز کند او را، میآید روز قیامت و آن سؤال او را در رنج و تعب اندازد، یا روي او را بخراشد یا جراحتی به
مراد آنکه روز قیامت کریه المنظر باشد. عرض کردند: چقدر مال موجب غنی است؟ فرمود: «1» . صورت او رساند
پنجاه درهم نقره یا بقدر قیمت آن از طلا.
__________________________________________________
. 1) المحجۀ البیضاء، جلد 7، صفحه 337 )
ص: 500
صفحه 285 از 303
[سوره البقرة ( 2): آیه 274 ]... ص : 500
( الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ سِ  را وَ عَلانِیَۀً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ ( 274
الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ: آن کسانی که انفاق میکنند مالهاي خود را در راه خدا به مستحقان، بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ: به شب و روز، سِ  را وَ
عَلانِیَۀً: در نهانی و آشکارا. غرض استغراق اوقات است به اعطاي صدقات. فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ: براي ایشان است اجر و مزد
صدقات ایشان نزد پروردگارشان که بهشت باقی و نعیم جاودانی است. به روایت صحیحه ثابت شده مراد قرب جوار الهی است که
فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر باشد. وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ: و ترسی نیست برایشان از فوت اجر و نقصان ثواب، وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ: و نه
ایشان محزون و اندوهگین شوند از هیچ قسمتی.
تبصره: به اتفاق علماي خاصه و اکثر علماي عامه این آیه شریفه در شأن حضرت علی بن ابی طالب علیه السّلام نازل شده. اما خاصه
مانند:
ابن بابویه، شیخ مفید، شیخ طوسی، طبرسی، بحرینی، قمی و غیر ایشان.
اما عامه: واحدي، ثعلبی، خوارزمی، سدي، کلبی، زمخشري، طافی، قشیري، ماوردي، ابن المغازلی، ابن ابی الحدید و غیر ایشان
روایت نمودهاند از ابن عباس به یک مضمون که حضرت امیر المؤمنین علی علیه السّلام از متاع دنیا بیش از چهار درهم نداشت.
«1» . یک درهم را در شب انفاق نمود، یکی را در روز یکی را پنهانی و یکی آشکارا پس آیه شریفه در باره آن حضرت نازل شد
__________________________________________________
. 1) تفسیر مجمع البیان، جلد اوّل صفحه 388 - تفسیر برهان، جلد اوّل، صفحه 257 - تفسیر صافی، جلد اوّل، صفحه 301 )
ص: 501
تتمه: شخص بصیر پس از تأمل به دیده انصاف، هر آینه دریابد و حکم نماید با وجود بودن چنین کسی که نزول این آیه و سایر
آیات در شأن آن بزرگوار نازل شده، مقدم شدن دیگران در خلافت و امامت بعد از حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
تقدیم مفضول بر فاضل، و آن عقلا و شرعا و عرفا قبیح خواهد بود.
[سوره البقرة ( 2): آیه 275 ]... ص : 501
الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبا لا یَقُومُونَ إِلاَّ کَما یَقُومُ الَّذِي یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِّ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَ
( حَرَّمَ الرِّبا فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَۀٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهی فَلَهُ ما سَلَفَ وَ أَمْرُهُ إِلَی اللَّهِ وَ مَنْ عادَ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ ( 275
بعد از آن در بیان نص صریح حرمت ربا و شآمت و بال و عذاب آن میفرماید:
الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبا: آن کسانی که میخورند ربا را (مراد مطلق تصرف است و ذکر خوردن براي آنکه اعظم منافع آن است). لا
یَقُومُونَ إِلَّا کَما یَقُومُ: برنخیزند از قبرهاي خود در وقت بعث در قیامت مگر چنانچه برمیخیزد، الَّذِي یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِّ: آن
کس که مخبط و دیوانه نموده باشد او را شیطان به سبب مس کردن. خلاصه رباخواران در قیامت به شکل مجانین از قبور برخیزند
و آنها را بدین نشانه شناسند، شکم آنها به سبب مال ربوي چنان بزرگ باشد به قسمی که
ص: 502
هرگاه برخیزند بیفتند از شدت بزرگی شکم. ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا: این عذاب مر ایشان را به سبب آنست که گفتند: إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا:
جز این نیست داد و ستدي که ربا در آن نیست مثل بیعی است که در آن ربا باشد، زیرا تراضی طرفین که موجب سازش بیع است
در ربا نیز میباشد، و این مغالطه باشد زیرا خداوند متعال به حکمت بالغه مال را سبب نظام معاش بنی آدم قرار داده بوسیله تجارت،
صفحه 286 از 303
و معامله ربوي، موجب حبس نقدین و سد باب تجارت است.
ابن عباس نقل نموده شخص مدیون که مدتش تمام و طلبکار مطالبه مینمود میگفت: زیاد کن در مدت تا زیاد نمایم در مال. پس
راضی میشدند و معامله میکردند به تصور آنکه این زیادتی همان زیادتی در ثمن است در موقع معامله.
وَ أَحَ لَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا: و حال آنکه حلال فرموده خداي تعالی بیع را و حرام فرموده ربا را و در میان بیع و ربا تفاوت بسیار
است:
-1 نص صریح بر حرمت ربا و حلیت بیع. 2- گرفتن مال مسلم بدون عوض جایز نیست مگر به وجهه مشروعه، و در ربا وجهه
شرعی و عوضی موجود نیست، لکن در بیع صحیح عوض میباشد. 3- بیع موجب ازدیاد مکاسب و لکن ربا به عکس سبب منع
تجارت و باعث اختلال نظام معاش بنی آدم است. 4- معروف و صدقات و قرض الحسنه از بین خلق منقطع فقر فاقه ظهور یابد به
شآمت ربا.
تبصره 1: ربا بر دو قسم باشد: رباي فرضی. رباي معامله.
رباي قرضی آنست که قرض بدهد مالی را و شرط کند زیادتی را، و زیادتی اقسام دارد: 1- زیادتی عینی مثل آنکه ده تومان قرض
- دهد به شرط ده تومان و یک قران. 2- زیادتی وصفی مثل ده تومان نقره شکسته را قرض دهد به شرط ده تومان نقره صحیح. 3
زیادتی عملی مثل آنکه ده تومان دهد به شرط ده تومان و خیاطی جامه. 4- زیادتی منفعتی مثل آنکه ده تومان قرض دهد به شرط
ده تومان و معامله محاباتی. 5- زیادتی
ص: 503
انتفاعی مثل آنکه ده تومان قرض دهد به شرط انتفاع بردن از عین مرهونه که نزد او باشد، زیرا منافع مرهونه متعلق به مالک آن
است. و شرط هم اعم است از آنکه صریح باشد یا ضمنی که قرض مبتنی بر آن بوده باشد تمام آن مفسد و حرام خواهد بود و
تفصیل آن در رسائل ربائیه میباشد.
رباي معامله: آنست که جنس مکیل یا موزون را معاوضه نماید به همان جنس به زیادتی از همان جنس، خواه معاوضه به عنوان بیع
باشد یا صلح یا هبه معوضه. و نیز زیادتی عینی یا وصفی در مقابل سکهاي یا صحت یا مرغوبیت باشد یا نباشد همه آن مفسد و
- حرام است. مراد به اتحاد جنس در این مقام یکی از سه شق است: 1- اتحاد بین دو فرد از یک نوع مانند گندم خوب و بد. 2
- اتحاد دو نوع از یک نوع مثل اتحاد روغن گوسفند با ماست و پنیر و کره و کشک آن که همه فروع شیر است. 3
اتحاد بین نوع و فروع آن مثل اتحاد انگور با فروع آن که کشمش و شیره و آب غوره و سرکه میباشد.
تبصره 2: مطابق فتواي حجج اسلام، دو حکم مترتب بر ربا میباشد چه رباي قرضی و یا رباي معامله. یکی حکم تکلیفی که حرمت
باشد، و دیگر حکم وضعی که نقل و انتقال اصلا واقع نشود. و آنچه به عنوان قرض ربوي و معاوضه ربویه داد و ستد شود، حکم
مغصوب را دارد و در این حکم عالم به حکم تکلیفی و وضعی و جاهل به آن مساوي هستند.
تنبیه: یکی از ضروریات دین اسلام حرمت ربا که از گناهان بزرگ بشمار و عقوبت شدید بر آن توعید شده و احادیث بسیار در آن
وارد گردید: از جمله:
-1 علی بن ابراهیم قمی- عن ابی عبد اللّه علیه السّلام قال: درهم ربا اعظم عند اللّه عزّ و جلّ من سبعین زنیّۀ کلّها بذات محرم فی
حضرت صادق علیه السّلام فرمود: یک درهم ربا عظیمتر است «1» . بیت اللّه الحرام
__________________________________________________
. 1) تفسیر قمیّ، جلد اوّل، صفحه 93 )
ص: 504
صفحه 287 از 303
از حیث گناه نزد خداي عز و جل از هفتاد زنا تمام آن به محارم باشد در خانه خدا.
-2 قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: من اکل الرّبا ملاء اللّه بطنه نار جهنّم بقدر ما اکل فان کسب منه مالا لم یقبل اللّه شیئا من
عمله و لم یزل فی لعنۀ اللّه و ملئکته مادام معه قیراط. فرمود حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: هر که بخورد ربا را، پر کند
خدا شکم او را آتش جهنم به قدري که خورده. پس اگر کسب نموده از آن مالی را، قبول نفرماید خداوند چیزي از عمل او را، و
همیشه در لعنت الهی و ملائکه است مادامی که با او قیراطی از مال ربا شد.
-3 در مهنج- در حدیث معراجیه حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرماید: شب معراج گذشتم به جماعتی شکمهاي آنها پر
از مار، و پوست شکم آنها چنان نازك بود که مارها دیده میشد. از جبرئیل پرسیدم اینها کیستند؟ گفت: رباخوران که قیاس
نمودند ربا را به بیع و آن را حلال دانستند.
فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَۀٌ مِنْ رَبِّهِ: پس هر که آید و رسید او را پند و زجري از جانب پروردگار او مانند نهی از ربا، فَانْتَهی پس بازایستد و
منزجر شود از آن به توبه و تدارك، فَلَهُ ما سَلَفَ: پس مر او راست آنچه گذشته از گرفتن ربا قبل از تحریم، چنانچه حضرت باقر
علیه السّلام فرمود:
وَ أَمْرُهُ إِلَی اللَّهِ: و «1» . هر که به شرف اسلام مشرف شود و توبه نماید از آنچه در زمان کفر نموده، حق تعالی گذشت فرماید از او
کار او واگذار به خداست، یعنی مهم امر او در آینده منوط به حفظ و عصمت حق باشد به توفیق تذکر و تدبر در آیات زاجره تا
مرتکب مخالفت نگردد. وَ مَنْ عادَ: و هر که بازگردد به استحلال ربا بعد از آنکه خدا حرام فرموده، فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ: پس آن
گروهی که حلال دانند ربا را بعد از آنکه خدا
__________________________________________________
. 1) تفسیر مجمع البیان، جلد اوّل، صفحه 390 - تهذیب الاحکام، جلد 7، صفحه 16 ، حدیث 68 )
ص: 505
حرام فرموده ملازمند آتش جهنم را، هُمْ فِیها خالِدُونَ: براي ایشان آتش و عذاب دائم و ثابت خواهند بود که خلاصی براي آنها
نیست، زیرا حلال دانستن ربا بعد از ورود نصّ حرمت، موجب کفر، و کافر هم مخلد در جهنم میباشد.
[سوره البقرة ( 2): آیه 276 ]... ص : 505
( یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثِیمٍ ( 276
یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا: محو و نیست و نابود گرداند خدا مال ربوي را و میبرد برکت آن را که هر چند بسیار باشد عاقبت نقصان و خسران
به آن طاري شود. ابن عباس گوید: هر که از آن مال صدقه دهد یا در جهاد و حج صرف کند، قبول نشود، و این کمال نقصان
است. وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ:
و لکن بعکس زیاد فرماید و برکت دهد خدا صدقات را هر چند کم باشد، اجر آن را در آخرت زیاد و در دنیا به صاحب مال
برکت عطا فرماید.
تمثیل: علماء اخلاق فرمودهاند: مثل مال ربوي مانند بدر است که در مشاهده کثیر النور، لکن به مرور نقصان در او راه یافته تا به
محاق میرسد.
همچنین مال ربوي به صورت زیاد و لکن کمکم کسر شده تا به حدي که زوال و فناء و نیست شود به سبب بیبرکتی، اما به عکس
صدقات مانند هلال است که در انظار قلیل النور و بتدریج در تزاید تا بمرتبه بدر رسد، همچنین صدقات در ظاهر قلیل، لکن در
باطن ازدیاد ثواب تا به حدي که مقدار آن احصا نتوان نمود.
صفحه 288 از 303
وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثِیمٍ: و خداوند دوست نمیدارد هر ناسپاسی را که مستحل ربا و مصر بر تحلیل محرمات و منهمک باشد بر
ارتکاب معاصی.
در منهج- حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به اصحاب خطاب نمود: انّ اللّه یقبل ال ّ ص دقات و لا یقبل منها الّا الطّیّب و
یربّیها لصاحبها
ص: 506
بدرستی که حق تعالی قبول فرماید صدقات را، و قبول نفرماید از «1» کما یربّی احدکم مهره و فصیله حتّی انّ اللّقمۀ لتصیر مثل احد
آن را مگر حلال را که به طیب نفس و محض اخلاص ادا شود و تربیت نماید آن را، چنانچه یکی از شما کرّه اسب یا شتر بچه را
پرورش دهد تا آنکه لقمه صدقه به مرتبه کوه احد گردد.
[سوره البقرة ( 2): آیه 277 ]... ص : 506
( إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ ( 277
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا: بتحقیق کسانی که ایمان آوردند به خدا و رسول و معتقدات ایمانیه، وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ: و بجا آورند کارهاي
شایسته و پسندیده از طاعات و عبادات و خیرات، وَ أَقامُوا الصَّلاةَ: و برپا دارند نماز را با شرایط و ارکان، وَ آتَوُا الزَّکاةَ: و بدهند
زکات اموال خود را به مستحقان این موصوفین به صفات اربعه، لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ:
مر ایشان را اجر و ثواب ایشان نزد پروردگارشان در قیامت، وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ: و نیست هیچ ترسی بر ایشان از آنچه به آنها رسد، وَ
لا هُمْ یَحْزَنُونَ: و نه ایشان محزون و غمگین شوند بر فوت نعمتها و مثوبات.
تبصره: آیه شریفه دال است بر اعمال صالحه جزء مقوم و مثبت ایمان است، چنانچه فرمود: الایمان اقرار باللّسان و اعتقاد بالجنان و
ایمان مرکب از سه جزء: اقرار زبان و اعتقاد قلبی و عمل به ارکان است. بنابراین اقرار لسانی فقط کافی نخواهد «2» عمل بالارکان
بود، و ذکر و اقامه
__________________________________________________
. 1) تفسیر منهج الصادقین، جلد دوّم، صفحه 140 )
. 2) تفسیر مجمع البیان، جلد اوّل، صفحه 38 )
ص: 507
نماز و اتیان زکات در آیه شریفه در تعقیب عمل صالح، هر آینه این مطلب را محقق سازد که دو رکن اعظم عبادات مالیه و بدنیه را
تذکر فرموده و آن را جزء متمم قرار داده. و نیز جمع صفات چهارگانه در ذکر اشاره است بر آنکه ثواب منظوره، مترتب هر یک از
این صفات نیست، بلکه جامع آن مطلوب باشد.
[سوره البقرة ( 2): آیه 278 ]... ص : 507
( یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ( 278
بعد از آن در تشدید و تهدید امر را بیان فرماید:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا: اي کسانیکه ایمان آوردید، اتَّقُوا اللَّهَ: بترسید و بیاندیشید عذاب و عقاب الهی را، وَ ذَرُوا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبا: و
واگذارید و دست بدارید آنچه باقیمانده است از ربا. إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ: اگر هستید شما ایمان آوردگان به حرمت ربا، زیرا دلیل
ایمان، امتثال امر الهی است.
صفحه 289 از 303
از حضرت باقر علیه السّلام مروي است که ولید بن مغیره در جاهلیت با مردم معامله ربوي مینمود و او را بر ثقیف بقایاي آن مانده
بود که فوت نمود. بعد از او خالد بن ولید در اسلام مطالبه آن کرد آیه شریفه نازل شد که واگذارید بقیه ربا را و منتهی شوید از
آن. لکن حکم آیه عام است نسبت به تمام مکلفین تا قیامت.
[سوره البقرة ( 2): آیه 279 ]... ص : 507
( فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِنْ تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُؤُسُ أَمْوالِکُمْ لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ ( 279
ص: 508
فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا: پس اگر امر الهی را بجا نیاورید در ترك ربا، فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ: پس اعلام کنید به جنگ خدا و رسول
او. تهدید در عظمت امر به مرتبهاي است که رباخوار را به منزله محارب خدا و رسول شمرده، این نهایت تخویف و تهویل است
نسبت به رباخواران.
لعن فرمود رسول خدا در «1» و حضرت علیه السّلام فرمود: لعن رسول اللّه فی الرّبا خمسۀ آکلۀ و موکّلۀ و شاهدیه و کاتبه و من احلّه
ربا پنج نفر را: 1- گیرنده ربا. 2- دهنده آن. 3- دو شاهد آن. 4- نویسنده آن. 5- کسی که حلال داند آن را.
وَ إِنْ تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُؤُسُ أَمْوالِکُمْ: و اگر توبه کنید و باز گردید از گرفتن ربا، پس براي شماست سرمایههاي شما. لا تَظْلِمُونَ: نه شما
ظلم کنید بر مدیون و زیاده از رأس المال طلبید، وَ لا تُظْلَمُونَ: و نه شما را ظلم کنند که از سرمایه شما چیزي کسر کنند بلکه همان
دین را مدیون ادا نماید. بعد از نزول آیه شریفه، عمرو گفتند: ما را طاقت حرب خدا و رسول نیست، از نفع گذشته به سرمایه راضی
شدند. و بنو مغیره از غایت تنگدستی تا وقت میوه مهلت خواستند.
[سوره البقرة ( 2): آیه 280 ]... ص : 508
( وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلی مَیْسَرَةٍ وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ( 280
وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ: و اگر بود مدیون صاحب سختی و افلاس، یعنی غریم مفلس و تنگدست باشد، فَنَظِرَةٌ إِلی مَیْسَرَةٍ: پس حکم آن
مهلت
__________________________________________________
1) مستدرك الوسایل، جلد دوّم، صفحه 479 (کتاب التجارة، ابواب الربا، باب 4، حدیث اوّل تا چهارم، با اندکی تفاوت). )
ص: 509
دادن است تا وقت توانائی و آسانی. و اگر معلوم باشد که تمکن دارد و در دادن امتناع میکند با حاکم شرع است. وَ أَنْ تَ َ ص دَّقُوا
خَیْرٌ لَکُمْ: و صدقه دادن شما مقروض را به این وجه که مهلت دهید او را بهتر است براي شما، یعنی ثواب آن بیشتر است. إِنْ کُنْتُمْ
تَعْلَمُونَ: اگر هستید که بدانید حقیقت صدقه را، هر آینه البته خیریت آن را میدانید، زیرا علم تصدیقی مسبوق به علم تصوري و
موقوف بر آن باشد.
تنبیه: آیه شریفه تحریص و تشویق است بر مهلت دادن مدیون را در اداي دین که یکی از صدقات عظیمه است و احادیث بسیار در
آن وارد شده:
-1 تفسیر برهان عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال: صعد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم المنبر ذات یوم فحمد اللّه و اثنی علیه و
صلّی علی انبیائه ثمّ قال: ایّها النّاس لیبلغ الشّاهد منکم الغائب الا و من انظر معسرا کان له علی اللّه فی کلّ یوم صدقۀ بمثل ماله ثمّ
الایه) فرمود حضرت صادق علیه السّلام: حضرت ) «1» « و ان کان ذو عسرة فنظرة الی میسرة » یستوفیه. ثمّ قال ابو عبد اللّه علیه السّلام
صفحه 290 از 303
پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روزي بالاي منبر حمد الهی و ثناء سبحانی و صلوات بر انبیاء بجا آورد، بعد فرمود: اي گروه
مردمان، هر آینه برساند حاضرین شما به غائبین، آگاه باشید هر که مهلت دهد تنگدستی را، باشد براي او نزد خدا در هر روز صدقه
به مثل آنچه براي او است، پس استیفا کند طلب خود را، بعد حضرت صادق علیه السّلام آیه شریفه تلاوت فرمود.
-2 عن ابی حمزة قال: ثلثۀ یظلّهم اللّه یوم القیمۀ لا ظلّ الّا ظلّه، رجل دعته امراة ذات حسن الی نفسها فترکها و قال انیّ اخاف اللّه
فرمود: سه نفر را سایه دهد خدا ایشان را در «2» ربّ العالمین و رجل انظر معسرا و ترك له من حقّه و رجل متعلّق قلبه الی المساجد
روز قیامت که
__________________________________________________
1) تفسیر برهان، جلد اوّل، صفحه 260 ، حدیث اوّل. )
2) مدرك پیشین، صفحه 261 ، حدیث شماره 10 (با اندکی تفاوت). )
ص: 510
سایهاي نیست الا سایه عرش الهی: اول: شخصی که زنی صاحب جمال او را دعوت به خود کند، پس ترك نماید او را و گوید من
میترسم پروردگار عالمیان را. دوم: کسی که مهلت دهد تنگدستی را و ترك کند حق خود را. سوم: کسی که قلب او متعلق به
مساجد باشد.
-3 قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: من اقرض مؤمنا قرضا ینظر به میسوره کان ماله فی زکوة و کان هو فی صلاة من الملئکۀ
فرمود حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: هر که قرض دهد مؤمنی را قرضی که مهلت دهد به آن اداي آن «1» حتّی یؤدّیه
را، باشد مال او در زکات و خود او هم در رحمت ملائکه است تا ادا کند او را.
[سوره البقرة ( 2): آیه 281 ]... ص : 510
( وَ اتَّقُوا یَوْماً تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَی اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّی کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ ( 281
بعد از ذکر اوامر و نواهی، تحذیر فرماید از تعدي به حدود و احکام و تذکر به قیامت و پاداش اعمال:
وَ اتَّقُوا یَوْماً تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَی اللَّهِ: و بترسید و بیاندیشید روزي را که بازگشت کنید همه شما به محاسبه الهی که قیامت باشد. یا
بجزائی که مقرر فرموده از ثواب و عقاب. ثُمَّ تُوَفَّی کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَ بَتْ: پس تمام داده شود هر نفسی جزاي آنچه عمل کرده باشد
از خیر و شر و طاعت و معصیت. وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ: و ایشان ظلم و ستم گردیده نشوند به نقص ثواب و تضعیف عقاب. از ابن عباس
نقل است که این آیه آخرین آیات قرآن است که نازل شده، و حضرت بعد از آن بیست روز و به قولی هشتاد روز و به قولی هفت
روز و به قولی شش ساعت بیشتر حیات نداشت و از
__________________________________________________
1) وسایل الشیعه، جلد 13 ، صفحه 87 ، حدیث چهارم. )
ص: 511
دار دنیا رحلت فرمود.
تبصره: آیه شریفه متضمن است سعادت دنیا و آخرت را، زیرا اعتقاد به روز قیامت و جزاي اعمال و ترس مواخذه و عقاب الهی،
حقیقتا هر آینه شخص معتقد را وادار کند به انجام طاعات و پرهیز از محرمات به مرتبهاي که در تمام اوقات احوال قیامت نصب
العین او باشد.
حضرت سید السجاد علیه السلام فرماید: اي پسر آدم همیشه به خیر باشی مادامی که واعظی از نفس تو براي تو باشد و محاسبه
صفحه 291 از 303
اعمال، همت تو، و خوف به منزله جامه زیري تو و حزن به منزله جامه روي بدن تو باشد.
[سوره البقرة ( 2): آیه 282 ]... ص : 511
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا تَدایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلی أَجَلٍ مُسَ  می فَاکْتُبُوهُ وَ لْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَ لا یَأْبَ کاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ کَما عَلَّمَهُ اللَّهُ
فَلْیَکْتُبْ وَ لْیُمْلِلِ الَّذِي عَلَیْهِ الْحَقُّ وَ لْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لا یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئاً فَإِنْ کانَ الَّذِي عَلَیْهِ الْحَقُّ سَ فِیهاً أَوْ ضَ عِیفاً أَوْ لا یَسْتَطِیعُ أَنْ یُمِلَّ
هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ وَ اسْتَشْهِدُوا شَ هِیدَیْنِ مِنْ رِجالِکُمْ فَإِنْ لَمْ یَکُونا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ أَنْ تَضِ لَّ
إِحْداهُما فَتُذَکِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْري وَ لا یَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا وَ لا تَسْئَمُوا أَنْ تَکْتُبُوهُ صَغِیراً أَوْ کَبِیراً إِلی أَجَلِهِ ذلِکُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَ
أَقْوَمُ لِلشَّهادَةِ وَ أَدْنی أَلاَّ تَرْتابُوا إِلاَّ أَنْ تَکُونَ تِجارَةً حاضِ رَةً تُدِیرُونَها بَیْنَکُمْ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَلاَّ تَکْتُبُوها وَ أَشْهِدُوا إِذا تَبایَعْتُمْ وَ لا
( یُضَارَّ کاتِبٌ وَ لا شَهِیدٌ وَ إِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ( 282
ص: 512
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا: اي کسانی که ایمان آوردهاید به خدا و رسول و قیامت، إِذا تَدایَنْتُمْ بِدَیْنٍ: چون معامله کنید به دینی، یعنی
عقدي از شما صادر شود که یکی از عوضین دین باشد. إِلی أَجَلٍ مُسَ  می: تا وقتی که نام برده شده و معلوم گردیده به توقیت سال و
ماه و روز، فَاکْتُبُوهُ: پس بنویسید آن را در صحیفه مشتمله بر وصف معامله و اسم معاملین و مبلغ حق و مقدار مدت تا به وقت
حاجت رجوع به آن نمائید.
علی بن ابراهیم قمی در تفسیر خود فرموده که در سوره بقره پانصد حکم مذکور است و از آن جمله در این آیه بیست و یک حکم
بیان فرموده:
-1 اباحه استدانه طلب قرض، زیرا گاهی انسان مضطر شود و نیز ائمه معصومین علیهم السّلام استقراض نمودهاند.
-2 اباحه مدت، زیرا دین حقی ثابت در ذمه او و مدت اعم است از مؤجل و معجل.
-3 وجوب ضبط مدت که محتمل زیاده و نقصان نباشد.
ص: 513
-4 امر به کتابت دین تا مال مردم تلف نشود به عوارض نسیان و موت و انکار.
-5 واجب است کاتب دین امین و عادل باشد، چنانچه میفرماید:
وَ لْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کاتِبٌ بِالْعَدْلِ: و باید که بنویسند وثیقه دین را میان نویسنده آن به عدل و داد. این وصف کاتب است.
-6 امتناع کاتب از کتابت دین به طریق شرعی، چنانچه فرماید: وَ لا یَأْبَ کاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ کَما عَلَّمَهُ اللَّهُ: و باید امتناع ننماید هیچ
کاتبی اینکه بنویسد وثیقه معامله را چنانچه تعلیم فرموده خداي تعالی او را، یعنی به طریقی که امر شرع باشد.
-7 تأکید امر بعد از نهی براي تاکید که: فَلْیَکْتُبْ: پس باید البته کتابت کاتب عادله باشد یا آنکه حق تعالی به کاتب امر فرموده که
کتابت دین کند، چنانچه او را تعلیم فقه فرموده در این معامله، یعنی کتابت او متضمن مخالفت شرع نباشد.
-8 امر به املاي مستدین بر کاتب آن دینی که بر ذمه او است، چنانچه فرماید: وَ لْیُمْلِلِ الَّذِي عَلَیْهِ الْحَقُّ: و باید که املاء و القا کند بر
نویسنده آن کس که بر او دین باشد و به زبان خود بر نفس خود اقرار کند، زیرا او مقر و مشهود علیه است. وَ لْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ: و باید
که بترسد و بپرهیزد املاء کننده خدا را. وَ لا یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئاً: و کم نکند در وقت اقرار حقی که ذمه اوست چیزي را، یعنی آنچه را
حق است املاء کند بدون نقصان. امر به املا و نهی از بخس به جهت آنست که ممکن است صاحب حق امی و غافل و هیچ خبره
نباشد، پس اگر مدیون در املاء ورع نداشته باشد، اضرار به دین لازم آید، و این حرام است.
-9 امر به ولیّ سفیه و صغیر به املاء چنانچه فرماید: فَإِنْ کانَ الَّذِي عَلَیْهِ الْحَقُّ: پس اگر باشد آنکه حق در ذمه اوست، سَفِیهاً: دیوانه
صفحه 292 از 303
بالغ ناقص عقل و غیر رشید که صرف اموال کند در غیر اغراض صحیحه، أَوْ ضَ عِیفاً: یا عاجز ناتوان یعنی صغیر یا پیري که به حد
خرافت رسیده
ص: 514
باشد، أَوْ لا یَسْتَطِیعُ أَنْ یُمِلَّ هُوَ: یا توانائی نداشته باشد و نتواند که املاء کند او، مثل گنگ یا به جهت شدت مرض لکنت در
زبانش پدید آید یا به لغت قوم دانا نباشد. فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ: پس املاي آن حق کنند ولیّ هر یک از اینها به عدل و راستی و
انصاف، یعنی ولیّ امر زیاده و کم نکند.
-10 از احکام حضور دو شاهد: وَ اسْتَشْهِدُوا شَهِیدَیْنِ مِنْ رِجالِکُمْ:
و شاهد گیرید بر معامله خود دو شاهد از مردان.
-11 آنکه این دو شاهد باید مرد باشد.
-12 آنکه: فَإِنْ لَمْ یَکُونا رَجُلَیْنِ: پس اگر نبوده باشند دو شاهد مرد، فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ: پس شهادت دهند یک مرد و دو زن. و این
دال است بر جواز شهادت زنان منضم به مردان، لکن در دیون و معاملات فقط.
-13 عدالت شاهدان به دلیل: مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ: مردان و زنان شاهدان از کسانی باشند که مرضی و پسندیده باشند از سایر
شاهدان. این اشاره به اشتراط عدالت است، زیرا فاسق غیر مرضی باشد. أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما: به جهت ترس آنکه چون فراموش کند
یکی از آن دو زن معامله را که بر آن شاهد بود، فَتُذَکِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْري پس به یاد آورد یکی از ایشان دیگري را. مراد آنکه چون
به سبب ضعف عقول و غلبه رطوبت، صفت فراموشی بر مزاج زنان غالب است، پس باید دو زن باشند تا به تذکر یکی نسیان
دیگري زائل گردد.
حکم 14 - وَ لا یَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا: و باید امتناع ننمایند شاهدان از تحمل شهادت وقتی که خوانده شوند براي گواه و شهادت.
-15 وَ لا تَسْئَمُوا أَنْ تَکْتُبُوهُ: و ملول نشوید و انزجار منمائید از آنکه بنویسید حق را، صَ غِیراً أَوْ کَبِیراً إِلی أَجَلِهِ: در حالی که حقیر و
خرد یا زیاد و بزرگ باشد، یعنی اندك و بسیار آن را بنویسید تا مدتی که مقرر شده به اقرار مدیون. بعد در رجحان کتابت سه
سبب بیان فرماید: اول: ذلِکُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ: این مکتوب شما اعدل و راستتر است نزد خدا. دوم: وَ أَقْوَمُ
ص: 515
لِلشَّهادَةِ
: و ثابتتر و محکمتر و قويتر است در اقامه شهادت، چه مکتوب یادآور شهود و زوال آن از حافظه دورتر است. سوم: وَ أَدْنی أَلَّا
تَرْتابُوا: و نزدیکتر است آن را که به شک نیفتد، یعنی اقراري است در انتفاي شک در مقدار و جنس حق و تعیین شهود و مدت
چون رجوع به آن کتابت شود.
-16 آنکه ترك کتابت مکنید، إِلَّا أَنْ تَکُونَ تِجارَةً حاضِ رَةً: مگر آنکه آن معامله تجارت و سودائی به حضور و نقد باشد، تُدِیرُونَها
بَیْنَکُمْ: که میگردانید آن را میان یکدیگر، یعنی معامله دست به دست و نقد به نقد بدون تعویض عوضین. فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَلَّا
تَکْتُبُوها: پس نیست بر شما بأسی و گناهی آنکه ننویسید آن را به جهت دوري آن از تنازع و فراموشی و شک.
حکم 17 - آنکه: وَ أَشْهِدُوا إِذا تَبایَعْتُمْ: و شاهد بگیرید وقتی که خرید و فروش کند هر گاه آن معامله نقد باشد نه دین تا تکرار
لازم نیاید. و این امر براي ارشاد است به رعایت مصلحت خریدار و فروشنده، چه اگر شاهد نباشد ممکن است یکی از آنها پشیمان
از معامله یا نزاع شود در کمیت عوضین، یا در شرط یا در خیار و غیر آن.
-18 آنکه: وَ لا یُضَارَّ کاتِبٌ وَ لا شَ هِیدٌ: و باید رنج رسانیده نشوند نویسنده و نه شاهد، یعنی اجبار و الزامی ننمایند آنها را چون
مانعی داشته باشند.
صفحه 293 از 303
-19 آنکه: وَ إِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِکُمْ: و اگر بجا آورید اي متعاملان آنچه شما را نهی فرمودم از اضرار کاتب و شاهد، پس
بدرستی که آن فعل منهی نافرمانی باشد لاحق به شما و خروج از اطاعت حق است به معصیت و مخالفت.
-20 وَ اتَّقُوا اللَّهَ: و بترسید و بیاندیشید خدا را از مخالفت اوامر او در امور دین.
-21 وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ: و تعلیم فرمود شما را خداي تعالی احکام که متضمن مصالح دینی و دنیوي و آخرتی شما است. وَ اللَّهُ بِکُلِّ
شَیْءٍ عَلِیمٌ:
ص: 516
و خداي تعالی به هر چیزي دانا است از ذره تا دره نهانی و آشکارا.
حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام در نهج البلاغه فرماید: ایّها النّاس اتّقوا اللّه الّذي ان قلتم سمع، و ان اضمرتم علم، و بادروا الموت
«1» . الّذي ان هربتم ادرککم، و ان اقمتم اخذکم، و ان نسیتموه ذکرکم
اي گروه مردمان، بترسید خدا را آن ذاتی که اگر گوئید شنود، و اگر مخفی کنید داند، و به کنه آن رسد و سبقت گیرید به طاعات
و عبادات مرگ را که اگر فرار نمائید از آن دریابد شما را، و به هلاکت شما شتابد، و اگر فراموش کنید آن را یادآورد شما را. پس
اي خفتگان زمانه، بیدار شوید. و اي مغرورین به دنیا، آگاهی یابید که ایام حیات را زمان ممات در قفاست، و عملیات را پاداشی در
دار جزا خواهد بود.
[سوره البقرة ( 2): آیه 283 ]... ص : 516
وَ إِنْ کُنْتُمْ عَلی سَ فَرٍ وَ لَمْ تَجِ دُوا کاتِباً فَرِهانٌ مَقْبُوضَ ۀٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُ کُمْ بَعْضاً فَلْیُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمانَتَهُ وَ لْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لا تَکْتُمُوا
( الشَّهادَةَ وَ مَنْ یَکْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ ( 283
وَ إِنْ کُنْتُمْ عَلی سَ فَرٍ: و اگر در سفر باشید، وَ لَمْ تَجِدُوا کاتِباً: و نیابید نویسنده که ثبت حقوق کند یا نویسنده باشد و ادوات کتابت
نباشد. فَرِهانٌ مَقْبُوضَ ۀٌ: پس بر شما است گرو قبض شده یا بدست آمده (احکام رهن مراجعه به رسائل عملیه است). فَإِنْ أَمِنَ
بَعْضُکُمْ بَعْضاً: پس اگر امین داند برخی از شما که داین باشد بعض دیگر را که مدیون است و از خیانت مدیون
__________________________________________________
. 1) نهج البلاغه، حکمت 203 )
ص: 517
مأمون باشد به جهت حسن ظن به او و بدین سبب رهن از او نگیرد، فَلْیُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ: پس باید ادا کند آن مأمون مدیون امانت
دین او را و انکار حق نکند. وَ لْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ: و باید بترسد خدا را که پروردگار اوست و در امانت خیانت نکند به انکار آن. وَ لا
تَکْتُمُوا الشَّهادَةَ: و کتمان مکنید و مپوشید شهادت را اي شاهدان یا اي مدیونان، و در موقع لزوم اداي شهادت کنید. وَ مَنْ یَکْتُمْها
فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ: و هر که کتمان شهادت کند، پس بتحقیق گناهکار است قلب او، یعنی تصرف در قلب خود نموده که علاوه بر فعل
معصیت، قلبش نیز گناهکار است. وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ.
ابن بابویه رضوان اللّه علیه- از حضرت باقر علیه السّلام روایت نموده که حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: هر که
کتمان کند شهادت را یا شهادتی دهد که به سبب آن خون مسلمانی هدر رود یا مال مسلمانی از بین رود، میآید روز قیامت در
«1» . حالی که روي او ظلمتی است به مدّ بصر و در وجه او گرفتگی باشد که خلایق او را به اسم و نسب بشناسند
[سوره البقرة ( 2): آیه 284 ]... ص : 517
صفحه 294 از 303
لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ إِنْ تُبْدُوا ما فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ فَیَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ عَلی
( کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ( 284
لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ: براي خداست خاصه مالکیت و سلطنت آنچه در آسمانهاست از کواکب و ملائکه و غیر آن از
عجائبات و آنچه در زمین است از ارکان و موالید. یا مر ذات یگانه الهی راست عوالم روحانیه که استار غیوب و بواطن صفاتند و
عوالم جسمانیه که ظواهر اسماء و مظاهر
__________________________________________________
1) تفسیر برهان، جلد اوّل، صفحه 264 ، حدیث دوّم. )
ص: 518
افعالند، یعنی زمام اختیار خلق و ملک آسمان و زمین و آنچه بین آنهاست و تدبیرات عالم وجود در تحت اقتدار و قبضه اختیار او
است، زیرا ذات احدیت سبحانی مبدع و منشی همه مکونات و ممکنات است پس ملک و ملک همه به ید قدرت او است به هر
قسمی که اراده فرماید. وَ إِنْ تُبْدُوا ما فِی أَنْفُسِکُمْ:
و اگر آشکار کنید آنچه در نفوس شماست از نیات و قصدها، أَوْ تُخْفُوهُ: یا پنهان سازید آن را، یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ: محاسبه فرماید شما
را به آن خداي تعالی، پس شما را به آن مجازات خواهد داد.
و از حضرت باقر علیه السّلام مروي است در تفسیر این آیه فرمود: آنچه آشکار کنید از افعال ظاهره که مردم آن را مشاهده کنند، و
«1» . آنچه مخفی نمائید از آنها، حق تعالی بر این هر دو جزا خواهد داد
تنبیه: آیه شریفه شامل است اعتقادات صحیحه و فاسده را، یعنی عقد قلبی و آنچه در تحت تکلیف داخل نیست مانند وساوس و
هواجس نفسانی و آنچه تحفظ از آن ممکن نباشد مانند خواطر قلبیه از این حکم خارج است به دلالت عقل و فرمایش نبوي صلّی
بدرستی که خداي «2» : اللّه علیه و آله و سلّم: انّ اللّه تجاوز لهذه الامّۀ عن نسیانها و ما حدّثت به انفسها ما لم یتکلّم به او یعمل به
تعالی از امت من عفو فرموده نسیان آنان را و آنچه نفس ایشان به آن حدیث کند مادامی که تکلم ننموده یا عمل نکرده باشد.
فَیَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ: پس میآمرزد به فضل خود هر که را که آمرزش او را خواهد. وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ: و عذاب نماید به عدل هر که را
که تعذیب او را خواهد. وَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ: و خداي تعالی بر همه چیز از آمرزش و عذاب قادر و توانا است.
تحقیق: علامه مجلسی رضوان الله علیه در مرآت العقول شرح مفصلی در این موضوع بیان فرموده وضوح این مطلب منوط به احوال
قلب است:
1 -
ث
ی
د
ح
س
ف
ن
-
ه
چن آ
ر
د
ب
ل
ق
ر
و
ط
خ
د
ب
ا
ی
ل
ث
م
ت
ر
و
ص
ی
ن
ز
ه
ک
ت
ش
پ
ر
س
__________________________________________________
1) سفینۀ البحار، جلد اوّل، صفحه 232 (با اندکی تفاوت). )
2) سفینۀ البحار، جلد اوّل، صفحه 232 (با اندکی تفاوت). [...] )
ص: 519
او باشد در راه که اگر توجه کند او را میبیند.
-2 میل طبع و هیجان رغبت- که عبارت است از شهوتی که در طبع و میل انسانی باشد.
-3 حکم قلب و اعتقاد به اینکه سزاوار است نظاره شود مادامی که رادعی و مانعی حاصل نباشد مانند حیاء و خوف.
-4 تصمیم عزم و جزم بر فعل که مقدمه تحریک عضلات است.
اما اول و دوم مخاطره و حدیث نفس و مؤاخذه ندارد و مشمول حدیث شریف نبوي صلّی اللّه علیه و آله و سلّم قال: عفی عن امّتی
صفحه 295 از 303
فرمود: عفو شده از امت من آنچه حدیث کند به آن نفوس آنان. «1» ما حدّثت به نفوسها
و اما سومی، یعنی اعتقاد و حکم قلب مردّد است بین حال اختیار و اضطرار، پس اختیاري آن مورد مؤاخذه، و اضطراري آن مؤاخذه
ندارد.
اما چهارمی که تصمیم عزم و قصد به فعل مورد مؤاخذه خواهد بود، پس اگر خوف الهی او را بازدارد و پشیمان شود، نوشته شود
براي او حسنه، زیرا قصد او اولا معصیت بود، لکن امتناع او از آن مجاهده نفس و حسنه محسوب میباشد، و لذا فرمود پیغمبر صلّی
اللّه علیه و آله و سلّم: یقول اللّه للحفظۀ:
«2» : اذا همّ عبدي بسیّئۀ فلا تکتبوها علیه فان عملها فاکتبوها سیئۀ و ان همّ بحسنۀ و لم یعملها فاکتبوها حسنۀ فان عملها فاکتبوها عشرا
خداي تعالی فرماید به ملکین حافظین اعمال: هر گاه قصد کند بنده من به گناهی، پس ننویسید آن را بر او، اگر بجا آورد آن را،
بنویسید یک گناه. و اگر قصد حسنه نمود و بجا نیاورد، بنویسید بر او حسنه، پس اگر آن را بجاي آورد، بنویسید براي او ده ثواب.
و این دلیل عفو است بر عمل قلب و تفضل از جانب مقلب القلوب.
تتمه: چون آیه نازل شد جماعتی از صحابه خدمت حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم عرض کردند: ما تکلیف ما لا یطاق
شدیم به جهت
__________________________________________________
. 1) المحجۀ البیضاء، جلد 5، صفحه 74 )
. 2) المحجۀ البیضاء، جلد 5، صفحه 74 )
ص: 520
آنکه هیچیک از ما خالی از حدیث نفس نیستیم و زمام اندیشه ما در اختیار ما نیست، گاهی خیال معاصی در قلب ما خطور کند و
ما آن را کراهت داریم، اگر خدا ما را به آن محاسبه فرماید کار بر ما دشوار گردد؟ حضرت فرمود: شما همان را گوئید که بنی
اسرائیل گفتند: سمعنا و عصینا، لا جرم چندین بلیه بر گفتار آنان متفرع شد گفتند: سمعنا و اطعنا. اصحاب به فرمایش حضرت
اطمینان یافته از صمیم قلب گفتند: سمعنا و اطعنا آیه شریفه نازل شد که:
لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها بنا بقولی آیه شریفه بعد نازل شد:
[سوره البقرة ( 2): آیه 285 ]... ص : 520
آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا
( غُفْرانَکَ رَبَّنا وَ إِلَیْکَ الْمَصِیرُ ( 285
آمَنَ الرَّسُولُ: ایمان آورد و تصدیق نمود رسول، یعنی حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ: به آنچه نازل
شده از جانب پروردگارش که آیات قرآن و احکام دین است. این شهادت و تنصیص میباشد از حق تعالی بر صحت ایمان آن
حضرت و بر آنکه او جازم و ثابت است در امر خود بدون شک و ریبی. وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ: و مؤمنین همه ایشان یا فرد فرد
آنها ایمان آوردهاند به ذات یگانه الهی و صفات جلالیه و کمالیه سبحانی و افعال متقنه و احکام شامله او. وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ:
و ایمان آوردهاند به ملائکه که مقربین کبریائی و مطیع فرمان سبحانی و معصوم از گناهان و ایمان آوردهاند به کتاب منزله آسمانی
و ایمان آوردهاند به پیغمبران که فرستاده و برگزیده خدا و محل نزول وحی الهی و خواننده مردمانند به راه حق و صراط مستقیم. لا
نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ: پیغمبر و
ص: 521
صفحه 296 از 303
مؤمنان متفق الکلمه گویند: ما تفریق و جدائی نمیاندازیم در ایمان، بین هیچیک از پیغمبران او به اینکه بعضی را تصدیق کنیم و
برخی را تکذیب نمائیم، بلکه تصدیق داریم به خلاف یهود که از روي حسد منکر شدند حضرت عیسی علیه السلام و حضرت
محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را و نصاري وجود ختمی مرتبت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را انکار نمودند. وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا:
و گفتند همه مومنان: شنیدیم به گوش فرامین الهی را، و اطاعت نمودیم اوامر او را به عمل کردن. حاصل آنکه مطیع و منقاد شدیم
فرمایشات سبحانی را. پس به طریق التفات از حضیض غیبت به ذروه خطاب برآمده گفتند: غُفْرانَکَ رَبَّنا: بیامرز ما را به آمرزش
خود اي پروردگار ما. یا طلب میکنیم آمرزش تو را. وَ إِلَیْکَ الْمَصِ یرُ: و بسوي ثواب و عقاب محضر عدل تو است بازگشت همه
بندگان بعد از موت. این اقرار تصدیق مؤمنان است به معاد و قیامت.
تنبیه: آیه شریفه اشاره است به جوامع معتقدات حقه ایمانیه: 1- ایمان به خداي تعالی و یگانگی او و نفی شریک از او. 2- ایمان به
- ملائکه. 3
ایمان به کتابهاي منزله. 4- ایمان به تمام انبیاء که از جانب خدا مبعوث شدند. 5- منقاد اوامر و نواهی الهی به قبول. 6- مطیع فرامین
سبحانی بودن در مقام عمل. 7- وظیفه بندگی و خاکساري به درگاه کبریائی به طلب غفران و آمرزش به سبب قصور یا تقصیر یا
خطاي صادره. 8- ایمان به بعث و نشور و جزاي اعمال از ثواب و عقاب و بهشت و جهنم.
علی بن ابراهیم (رضوان اللّه علیه) از حضرت صادق علیه السلام روایت نموده که این آیه را خداي تعالی به مشافهه تکلم فرموده
قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی » خدا با پیغمبر، و حضرت رسالت فرمود: چون شب معراج به سدرة المنتهی رسیدم و مقام قرب من به پروردگار
وَ» پس گفتم: من جواب دهم از جانب خود و امت « آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ » : واقع شد، ندا فرمود، پروردگار متعال مرا
«1» . الی آخره « الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ
__________________________________________________
. 1) تفسیر علی بن ابراهیم، جلد اوّل، صفحه 95 )
ص: 522
[سوره البقرة ( 2): آیه 286 ]... ص : 522
لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِینا أَوْ أَخْطَأْنا رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَیْنا إِصْراً کَما حَمَلْتَهُ
( عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنا رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَۀَ لَنا بِهِ وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرِینَ ( 286
لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً: تکلیف نفرماید و به رنج و زحمت نیفکند خداي تعالی هیچ نفسی را، إِلَّا وُسْعَها: مگر کمتر از طاقت و گنجایش
او، زیرا (وسع) کمتر از طاقت باشد، یعنی تکلیف به حیثیتی است که نفس متسع باشد طاقت او در آن و آسان براي اداي آن چنانچه
فرموده: یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ.
تبصره: آیه شریفه دال است بر عدم وقوع تکلیف به محال و امتناع آن از خداي تعالی، بلکه حق تعالی مکلف نفرموده هیچ نفسی را
مگر آنچه بر او آسان باشد نه دشوار، و تکلیف کمتر از طاقت و وسع انسانی است. نه بمقدار طاقت، زیرا اگر بقدر طاقت بودي
.« وَ ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ » : مکلف به رنج و حرج افتادي، و حال آنکه فرموده
لَها ما کَسَ بَتْ: مر آن نفس را باشد آنچه کسب کند از نیکی، یعنی منافع اعمال خیریه صادره از او به او برگردد. وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ:
و بر او باشد آنچه بجا آورد از بدیها، یعنی ضرر معاصی که عقاب است به او عاید شود نه به غیر.
تنبیه: در آیه شریفه دلالاتی است:
ص: 523
صفحه 297 از 303
-1 دلیل بر بطلان قول تکلیف ما لا یطاق، زیرا تکلیف به کمتر از وسع است. و دلیل بر این آنکه ما را طاقت آن هست شبانه روز
بیش از هفده رکعت نماز بجاي آریم، و نیز طاقت آن باشد در سال بیشتر از یک ماه روزه داریم، حق تعالی اقتصار بر هفده رکعت
نماز و سی روز روزه فرمود.
-2 دال است بر آنکه خیر و شر طاعت و معصیت صادره از بندگان، نفعی و ضرري به ساحت قدس کبریائی وارد نسازد، بلکه تمام
راجع به خود بندگان است.
-3 دال است بر آنکه ثواب و عقاب منوط به عمل، و حق تعالی بندگان را بر وفق افعال مجازات خواهد داد به عدل یا به فضل.
نکته: فرمایش: لَها ما کَسَ بَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَ بَتْ در این کلام صنعت طباق است که دو معنی متضاد یعنی خیر و شر را به دو حرف
(لام) و (علی) بیان فرموده و نهایت فصاحت و بلاغت است. و تخصیص کسب به خیر و اکتساب به شر به جهت اکتساب متضمن
میل نفس و مشتهی او است به شرّ، و لذا جدیّت در تحصیل آن بیشتر و عمل در آن اکثر باشد، و لکن خیر چنین نیست، زیرا مستلزم
کلفت و زحمت باشد در قبول و عمل.
چون حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در شب معراج کلمات با برکات را از واهب العطایا استماع نمود، به الهام ربانی به
زبان امت این کلام میمنت انجام را ادا نمود که: رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِینا: اي پروردگار ما مؤاخذه مفرما و مگیر ما را به عقوبت اگر
فراموش کردیم فعلی از طاعات را، أَوْ أَخْطَأْنا: یا خطا کردیم و بدون قصد مرتکب گناهی شدیم.
مفسران: نسیان و خطا را در این مقام چهار وجه بیان نمودهاند:
-1 نسیان به معنی ترك و خطا به معنی گناه، یعنی اي پروردگار ما مؤاخذه مفرما ما را بر ترك واجب و فعل حرام.
-2 مراد نسیان متعرض شدن به اسبابی است که مؤدي به غفلت باشد از واجب، و مراد به خطا تعرض به اسبابی که موجب خطا
باشد، یعنی
ص: 524
بار خدایا ما را مواخذه مفرما به صدور موجباتی که باعث غفلت یا منجر به خطا شود.
-3 آنکه نسیان و خطا بر معنی حقیقی باشد، یعنی پروردگارا ما را مؤاخذه مفرما بر آنچه بر سبیل فراموشی و سهو از ما صادر گردد.
و حق تعالی اجابت فرمود، چنانچه حدیث مشهور نبوي صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که فرمود: رفع عن امّتی تسعۀ: الخطاء و النّسیان و
.«1» ما استکرهوا علیه (الخ) شاهد عدل است بر این
-4 قول ابن عباس- پروردگارا ما را معاقب مگردان اگر در حین جهل یا خطا معصیت کرده باشیم.
رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَیْنا إِصْراً: پروردگارا تحمیل مفرما بر ما بار سنگین و گران را. اصر، کار دشواري است که به جهت سختی آن
حبس نماید شخص را در مکانی که نتواند به مکانی دیگر رود. مراد تکلیف سخت است. کَما حَمَلْتَهُ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنا: چنانچه
تحصیل فرمودي آن را بر کسانی که پیش از ما بودهاند، یعنی یهود و نصاري که تکلیف شاقه بر ایشان بوده، چنانچه در احادیث
وارد شده که بر امت موسی علیه السلام پنجاه رکعت نماز در شبانه روز واجب بود، و زکات آنها ربع مال، و نماز آنها غیر از مسجد
جایز نبود. و چون جامه آنها نجس شدي آب مطهر نبود، باید آن را قطع کنند و وقتی گناه میکردند علامت آن گناه برایشان ظاهر
شدي. و اگر در خانه مشغول معصیت شدي بر درب آن خانه به خطی روشن نوشته شدي که فلان معصیت نماید و حق تعالی این
گونه تکالیف شاقه را به میامن وجود حضرت حتمی مرتبت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از امت او برداشته.
رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَۀَ لَنا بِهِ: پروردگارا تحمیل مکن بر ما آن
__________________________________________________
1) خصال صدوق، جزء دوّم صفحه 417 ، حدیث نهم- اصول کافی، کتاب الایمان و الکفر، جلد 2 صفحه 463 ، حدیث دوّم. )
صفحه 298 از 303
ص: 525
چیزي را که ما را طاقت و توانائی آن نیست. مراد حدیث نفس و وسوسه باشد به قول آنانکه آیه را مدنی دانند. و بنابر آنکه آیه
مکی باشد مراد جمیع تکالیف بدنیه است که فوق طاقت بشریه باشد. بنابراین غرض این دعا انقطاع به حق تعالی میباشد و مجرد
دعا که متضمن عبادت است، زیرا چه این دعا بکنیم یا نکنیم خداي تعالی تکلیف ما لا یطاق نفرماید، زیرا منافی حکمت خواهد
بود و نزد بعضی مراد شدت عقوبت عاجله و آجله است که فوق طاقت باشد یعنی ما را در دنیا و آخرت عقوبتی مفرما که طاقت آن
نداشته باشیم.
وَ اعْفُ عَنَّا: و عفو فرما و گذشت نما گناهان ما را. وَ اغْفِرْ لَنا: و بیامرز گناهان و عیوب ما را و به مؤاخذه آن ما را رسوا مفرما. یا
عفو فرما گناهان ما را و بپوشان خطاهاي ما را یا قول ما را عفو و فعل ما راستر نما.
یا عفو کن صغایر ما را. وَ ارْحَمْنا: و ببخش ما را به قبول طاعات ما و تعطف نما به ما و تفضل فرما بر ما در دنیا. أَنْتَ مَوْلانا: تو آقا و
ناصر و خالق و ولی و صاحب اختیار ما هستی. فَانْصُرْنا عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرِینَ:
پس یاري نما و مظفر و منصور فرما ما را بر همه کافران به قهر و تسلط در مقابله ایشان و غلبه در حجت به محاوره آنان، چه از حق
مولی آنست که یاري فرماید موالیان خود را.
در منهج- مروي است که حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در شب معراج این دعا را خواند و ملائکه آمین گفتند و حق
.«1» تعالی اجابت فرمود، و لذا معاذ بن جبل چون این آیه را تمام نمودي آمین گفتی
.«2» و حضرت فرمود: من هر فصلی از این دعا میگفتم، حق تعالی میفرمود اجابت نمودم دعاي تو را
و لذا مستحب است کثرت قرائت این آیه، و از آن حضرت مروي است که فرمود: حق تعالی این دو آیه را انزال فرمود از گنجهاي
بهشت، و آن را به ید قدرت خود نوشته، خداوند رحمان پیش از خلقت آسمان و زمین به
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، جلد دوّم، صفحه 163 )
. 2) منهج الصادقین، جلد دوّم، صفحه 164 )
ص: 526
یعنی چنان باشد که همه شب را احیاء «1» ، دو هزار سال، هر که قرائت کند این دو آیه را بعد از عشاء، کفایت نماید قیام شب او را
کرده باشد به عبادت و طاعت. و نیز فرمود: هر که همه شب را احیاء کرده باشد به عبادت و طاعت.
«2» . و نیز فرمود: هر که این دو آیه قرائت کند خدا جمیع مهمات او را کفایت فرماید
تتمه: در حدیث وارده شده، چون بنده مومن این آیه بخواند بدین جا که رسد: غُفْرانَکَ، حق تعالی فرماید: آمرزیدم تو را. چون
گوید: لا تُؤاخِ ذْنا، فرماید: مؤاخذه ننمایم. چون گوید: وَ لا تَحْمِلْ عَلَیْنا إِصْراً، فرماید: تحمیل ننمایم چیزي را که طاقت آن ندارید.
چون گوید: وَ اعْفُ عَنَّا، بفرماید: عفو نمودم. چون گوید: وَ اغْفِرْ لَنا، فرماید: آمرزیدم تو را. چون گوید: وَ ارْحَمْنا، فرماید: رحم
نمودم بر تو. چون گوید: فَانْصُرْنا عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرِینَ، فرماید:
نصرت دادم شما را بر کافران.
و الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا جدي محمد و اله الطاهرین المعصومین و لعنۀ الله علی اعدائهم اجمعین الی
یوم الدین، و انا الاحقر العاصی الحسین بن احمد الحسینی الاثنی عشري الشاه عبد العظیمی اللهم اغفر لهما و لجمیع المؤمنین و
المؤمنات پنجشنبه 23 محرم الحرام 1376 هجري
__________________________________________________
صفحه 299 از 303
. 1) تفسیر صافی، جلد اوّل، صفحه 314 )
2) مدرك پیشین. )
ص: